اوتازون

زندگی در شهر پر هیاهوی اوراریو هیچ‌وقت کسل کننده نیست، مخصوصاً برای بل کرانل، پسر خام و جوانی که آرزو دارد بزرگترین ماجراجوی سرزمین شود. بعد از یک برخورد اتفاقی با یک الهه تنها، هسیتا، آرزوهایش کمی به واقعیت نزدیکتر میشود. با حمایت او، بل سفری فوق‌العاده را شروع میکند هنگامیکه با جسارت در اعماق دخمه های پر از هیولای به نام “سیاهچال” میگردد. مرگ در همه گوشه این مکان غار مانند پر پیچ و خم در کمین اوست، و قدرتی مرموز در میان سایه ها در حرکت است. حتی در ظاهر، بقا مزیتی سخت به دست آمده است. حقیقتاً، هیچ چیز در دنیایی که انسان ها و الهه ها با هم کار میکنند مشخص نیست، مخصوصاً وقتی که معمولا آنها نمیتوانند با هم کنار بیایند. اما یک چیز مشخص است: اشتباه های بیشمار، پیروزی ها و دوستی های زیادی در انتظار قهرمان باجرعت و خوشبین این داستان پر خطر است.