اوتازون

اینو اویو با مشخصه های خاص فیزیکی به دنیا آمده.
بزرگسالان وحشت زده، ذره ذره ی بدنش را با پارچه میپوشانند که شامل ماسکی بر صورتش هم میشود.
روزی او پسری بنام تومونا را ملاقات میکند، نوازنده ی نابینای بیوا، و زمانی که تومونا آهنگ لطیفی درباره ی سرنوشت گره خورده مینوازد، اینو اویو توانایی رقص فوق العاده ای را کشف میکند. اینو اویو و تومونا تبدیل به شرکای تجاری و دوستان جدا نشدنی میشوند و با استفاده از نعمات خلاقانه ی خود، در حاشیه ی جامعه زنده میماند، این درحالی ست که هر آهنگ آنها را انگشت نما تر و بیشتر به سمت ستاره شدن، سوق میدهد.
بوسیله ی آهنگ ها، اینو اویو تماشاگران را در صحنه هیپنوتیزم میکند و در نهایت کم کم به شخصی با زیبایی ای بی مانند تبدیل میشود.
ولی چرا تومونا نابینا ست؟
چرا اینو اویو با مشخصه های خاص فیزیکی بدنیا آمد؟ این داستانی ست درباره ی دوستی اینو اویو و تومونا، کسانی که می‌رقصند و آواز میخوانند تا حقیقت را بیابند و نفرین یکدیگر را خنثی کنند.