اوتازون

نیکو واکاتسوکی بعد از شش سال آموزش جادوگری، بالاخره دوران کارآموزی رو پشت سر می‌ذاره و به تنهایی به شهر برمی‌گرده. حالا که یه جادوگر رسمی شده، وقتشه یه همراه یا همون «فَمیلیار» برای خودش انتخاب کنه—اما نه مثل بقیه که سراغ حیوان‌ها می‌رن. نیکو دنبال یه گزینه خاص‌تره: دوست کودکی‌ش، موریهیتو «موی» اوتوگی که (فقط یکم!) فرق داره… چون در اصل یه اُوگر (غول) هست!

موریهیتو به شدت با این ایده مخالفه که نوکر یه جادوگر بشه، ولی وقتی می‌فهمه اگه از دستور نیکو سرپیچی کنه به یه موجود ترکیبی بامزه—نصف گاو، نصف ببر—تبدیل می‌شه، چاره‌ای جز قبول کردن نداره.

با رفتن پدر موریهیتو به سفر کاری و موندن مادر نیکو در سرزمین مقدس جادوگرها، این دو نوجوان مجبور می‌شن زیر یه سقف زندگی کنن. نیکو از این بابت هیجان‌زده‌ست—بالاخره با کراشش هم‌خونه شده!—اما موریهیتو فقط به این فکر می‌کنه که چطوری با خراب‌کاری‌های جادویی و رفتارهای کودکانه‌ی نیکو کنار بیاد.

و در حالی که قراره در طول یک سال فاجعه‌ای سرنوشت‌ساز نیکو رو تهدید کنه، وظیفه‌ی موریهیتو اینه که هم نقش محافظش رو بازی کنه، هم به عنوان فمیلیار کنارش بمونه… حتی اگه همه‌چیز طبق نقشه پیش نره!